چگونه به یک رهبر بهتر در سازمان تبدیل شویم؟

مهارت رهبری از اون مهارتهایی هست که وقتی کسب و کار کوچک هست نیاز داری وقتی بزرگ هم میشه نیاز هست. موضوع رهبری تو استارتاپ هم حتی میتونه خیلی مهم باشه... این درس را خوب مطالعه کن ... البته که تو موضوع رهبری سازمان باید درونی هم رشد کنی...
رهبری سازمانی

آنچه در این مقاله می‌خوانید ...

رهبری در سازمان، با ریزه کاریهای ظریفش مستلزم هدایت و هماهنگی افراد در یک سازمان برای دستیابی به اهداف یا مأموریت اونه. چه به دنبال دستیابی به سطوح بالاتر مدیریت یا رهبری باشید، چه در محل کار خود به سقفی رسیده باشید و به دنبال قدم بعدی باشید، باید درباره رهبری سازمانی دانسته های خودتون رو تکمیل کنید. در این مقاله توضیح میدیم که رهبر کیه، نقشش رو تو سازمان توضیح می دیم، نمونه هاش رو نام می‌بریم و در مورد انواع سبک رهبری در سازمان هم صحبت می کنیم.  با ما همراه باشید.

مقاله های توسعه فردی

تعریف رهبری چیست؟به چه کسی رهبر می‌گویند؟

رهبری مجموعه ای از رفتارها است که برای کمک به افراد جهت هماهنگی جهت جمعی خود، اجرای برنامه های استراتژیک و تجدید مستمر یک سازمان استفاده می شود.
کلمه “رهبر” می تواند تصاویر مختلفی را تداعی کند. مثلا یک رهبر سیاسی که هدفی پرشور و شخصی را دنبال می کند یا یک مدیر که یک استراتژی اجرایی و توسعه دهنده برای دستیابی به اهداف سازمانی را جلو میبرد.

این مقاله بر رهبران و رهبری در محل کار و سازمان تمرکز دارد.

نظرات در مورد اینکه چه کسی می تواند و باید رهبری کند متفاوت است. پروفسور مدیریت، مایکل وزیم، استدلال کرد که به جای اتخاذ رویکرد سنتی “از بالا به پایین”، رهبری در سازمان زمانی موثرتر است که از پایین نیز آمده باشد. و در محیط های کاری پیچیده و جهانی شده امروزی، رهبری اغلب از جهات مختلفی می آید.

در واقع، در برخی از سازمان ها، ممکن است این رهبران در پست های نظارتی باشند که می توانند بیشترین نفوذ را داشته باشند. از این گذشته، سرپرستان به کار اعضای تیم و به نیازهای مشتری نزدیک ترند. گاهی از افراد انتظار می رود که نقش های رهبری را در میان همسالان خود ایفا کنند.

رهبری دیگر به عنوان یک فعالیت انفرادی در نظر گرفته نمی شود. رهبری توزیع‌شده، مدلی که از آموزش سرچشمه می‌گیرد، محبوبیت فزاینده‌ای دارد، به ویژه به این دلیل که امروزه بسیاری از سازمان‌ها به سادگی بزرگ و پیچیده‌تر از آن هستند که هر رهبر به تنهایی آن را هدایت کند.

تعریف رهبری در سازمان

به طور خاص، رهبری در سازمان یک شغل چند وجهی است که نیاز به تجربه در برنامه ریزی، مدیریت زمان و درک ارزش ها و اهداف شرکت دارد. وظایف و مسئولیت های واقعی روزانه یک رهبر سازمانی شامل مدیریت و ایجاد انگیزه در یک تیم، استفاده از ذهنیت حل مسئله برای رسیدگی به هر مشکلی که ممکن است ایجاد شود، تعیین اهداف تیم و هماهنگی با سایر بخش ها به عنوان اهداف سازمانی گسترده تر است. .

 البته، اکثر شرکت ها معمولاً از عنوان “رهبر سازمانی” به عنوان یک سمت سازمانی استفاده نمیکنند.

رهبری در سازمان

رهبری در سازمان چه می کند؟

مشاغل رهبری در سازمان تحت تأثیر شرکتی که برای آن کار می کند و موقعیت واقعی آن قرار می گیرد. علیرغم اینکه “رهبر سازمانی” یک مهارت مهم است، اغلب عنوان واقعی نیست. رهبران سازمانی در ابتدا کارکنان با پتانسیل بالا نامیده می شوند. همانطور که آنها در یک شرکت، تجارت یا بیزیزنس به رتبه های بالاتر می روند، سپس وارد نقش های رهبری سازمانی با عناوین مدیریتی و مدیریتی مانند رئیس، استاد، مشاور عمومی، مدیر ارشد مالی (CFO) و غیره می شوند.

اهمیت رهبران سازمانی، تقویت کار تیمی، ارتقای همکاری و تعیین اهداف معقول با استفاده حداکثری از مجموعه مهارت های منحصر به فرد موجود در تیمشان است.

چرا رهبری سازمانی مهم است؟

همه سازمان ها به رهبری در سازمان خوب نیاز دارند. سازمان‌هایی که به خوبی رهبری می‌شوند، مولدتر، رقابتی‌تر و پاسخگوتر به تغییرات هستند. کارمندان آنها دید واضح تری از اینکه به کجا می روند و چرا دارند، دارند و بنابراین درگیر و انگیزه بیشتری دارند. سازمان هایی که در رهبران در حال توسعه برتری دارند، تمایل دارند به سودآوری بلندمدت بالاتری دست یابند.

نمونه هایی از رهبری سازمانی در دنیای واقعی

همانطور که در بالا ذکر شد، کاربردهای رهبری در سازمان معمولاً در شغلی با عنوان “رهبر سازمانی” یافت نمی شود، بلکه در عناوین دیگر یافت می شود. به طور خاص، این نوع مشاغل را می توان در آموزش، بخش منابع انسانی، شرکت های خصوصی، مراقبت های بهداشتی، سازمان های غیرانتفاعی و سازمان های دولتی یافت.

یک مثال ممکن از رهبری در سازمان، مدیریت یک پروژه تیمی است که در آن تحقیق می‌کند که چگونه یک شرکت می‌تواند بهینه‌سازی موتور جستجوی وب‌سایت خود (SEO) را بهبود بخشد. در این سناریو، شخصیت رهبر به هماهنگ کردن افراد و نقاط قوت آنها کمک می‌کند، مشارکت را تشویق می‌کند، و اطمینان می‌دهد که برنامه‌ای تنظیم شده است که هر فرد مسئولیت‌هایی را برای انجام آن بر عهده می‌گیرد.

برخی از ویژگی های مهم برای رهبران سازمانی عبارتند از:

  • توانایی حل مسئله و تصمیم گیری
  • ارتباط شفاف و گوش دادن خوب
  • فراگیری و ایجاد محیط امن برای کارکنان
  • هدف گرا
  • با احترام و با ادب
  • خلاقیت در استفاده از نقاط قوت تیم
  • تحصیلات و مدارک مرتبط با رهبری سازمانی

اگر اعمال شما به دیگران الهام بخشد که بیشتر رویاپردازی کنند، بیشتر بیاموزند، بیشتر انجام دهند و بیشتر شوند، شما یک رهبر هستید

می توانید با استفاده از چک لیست امادگی برای رهبری هر چه ساده تر رهبری کسب و کار خود را بدست بگیرید.

چه چیزی یک رهبر خوب را میسازد؟

رهبر مؤثر کسی است که کارهای زیر را انجام دهد:

  • چشم اندازی از آینده ایجاد می کند.
  • با یک تیم خوب کار می کند.
  • باعث موفقیت تیمشان می شود.
  • انعطاف پذیری را نشان می دهد.
  • بهترین روتین روزانه را برای خود بر اساس اهداف می سازد و سایرین را نیز به این امر تشویق می کند. 

رهبری در سازمان مهارت های لازم برای انجام این کارها را گرد هم می آورد. ما به هر عنصر با جزئیات بیشتری نگاه خواهیم کرد. البته رهبری سبکهای مختلفی دارد که میتوانید در محتوای دیگری انواع سبکهای رهبری را مطالعه و بررسی کنید شما کدام سبک را دارید؟

رهبری در سازمان

1.رهبران یک چشم انداز ایجاد می کنند.

چشم انداز تصویری واقع بینانه، متقاعد کننده و جذاب از جایی است که می خواهید در آینده باشید. چشم انداز جهت می دهد، اولویت ها را روشن می کند و نشانگرهایی برای موفقیت فراهم می کند.

رهبران با درک واقعیت زمان حال، دیدگاه خود را در ذهن نگه می دارند. آن‌ها سپس آن چشم‌انداز را در هر کاری که انجام می‌دهند تجسم می‌دهند و راه‌هایی برای ارتباط آن با عملکرد کارکنان پیدا می‌کنند تا آن را به واقعیت تبدیل کنند.

رهبران در رهبری در سازمان در نظر دارند که صنعت آنها چگونه ممکن است تکامل یابد و رقبای آنها چگونه رفتار کنند. آنها به چگونگی نوآوری موفقیت آمیز نگاه می کنند و کسب و کار و استراتژی های خود را برای موفقیت در بازارهای آینده شکل می دهند. و آنها دیدگاه های خود را با ذینفعان و با ارزیابی ریسک های کلیدی با استفاده از تکنیک هایی مانند تحلیل سناریو آزمایش می کنند.

بنابراین، رهبران فعال هستند .مشکلات را حل می کنند، به آینده نگاه می کنند و از چیزها آنطور که هستند راضی نیستند.

یک چشم انداز قانع کننده در رهبری، دیدگاهی است که افراد بتوانند آن را ببینند، احساس کنند، درک کنند و در آغوش بگیرند. رهبران الهام بخش تصویری غنی از آینده ای ارائه می دهند که چشم انداز آنها محقق شود. آنها داستان های الهام بخش می گویند و دیدگاه های خود را به گونه ای توضیح می دهند که همه بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.

در اینجا، رهبری جنبه تحلیلی ایجاد چشم‌انداز را با اشتیاق به ارزش‌های مشترک ترکیب می‌کند و چیزی را ایجاد می‌کند که برای افرادی که رهبری می‌کنند معنادار باشد.

2. رهبران به خوبی با یک تیم کار می کنند.

رهبران بدون مشارکت دیگران نمی توانند به چشم انداز خود دست یابند. این توانایی یک رهبر برای ایجاد انگیزه و همکاری با افراد است که به آنها کمک می کند تا این چشم انداز را ارائه دهند. به این ترتیب، بسیاری از رهبری در سازمان مؤثر بر مهارت های افراد متکی است.

رهبران باید افراد تیم خود را به عنوان فردی درک کرده و به آنها احترام بگذارند و بدانند که چگونه بهترین ها را در حین کار با یکدیگر نشان دهند. آگاهی از پویایی تیم در اینجا کمک خواهد کرد.

رهبران مؤثر نیازها و دیدگاه های پیروان خود را در همه سطوح تشخیص می دهند و در نظر می گیرند. آن دسته از رهبرانی که به احساس مردم در مورد کار خود و انگیزه شخصی آنها توجه زیادی دارند، می توانند اقدامات پیشگیرانه و مناسبی برای کمک به مشارکت و حفظ آنها بردارند.

میزان احساس ارزشمندی افراد منبع اصلی انگیزه است. رهبران مؤثر دستاوردهای اعضای تیم خود را می شناسند و راه هایی برای ابراز قدردانی خود پیدا می کنند.

توانایی تفویض اختیار به دیگران و توانمندسازی آنها یکی دیگر از ویژگی های اساسی رهبری است. اگر با موفقیت انجام شود، می‌تواند رهبران را از فعالیت‌های روزمره رها کند تا بر استراتژی گسترده‌تر تمرکز کنند، چشم‌انداز را با ایده‌های تازه آگاه کند و اعضای تیم را برانگیزد. اما این به جو سازمانی اعتماد و اطمینان متکی است.

رهبران مؤثر همچنین به دنبال پتانسیل رهبری در سازمان هستند. پس رهبران چطور می تونن پتانسیل خود رو افزایش بدن ؟رهبران با توسعه مهارت های رهبری در تیم خود، می تواند محیطی را ایجاد کند که در آن موفقیت طولانی مدت را تضمین کند. عقب نگه داشتن مردم از ترس از دست دادن قدرت نوعی خود نابودی است.

برنامه ریزی فروش
انگیزه کارکنان

این مطلب را هم مطالعه کنید

3. رهبران موفقیت را متداوم دنبال میکنند.

اشتیاق می تواند در شروع یک پروژه جدید زیاد شود. اما این بر عهده رهبری در سازمان است که تیم خود را به سمت خط پایان هدایت کنند و آنها را با ابزارهای مناسب برای رسیدن به آنجا مجهز کنند.

مردم به اهداف و اقداماتی نیاز دارند که مستقیماً با چشم انداز مرتبط باشد. مقاله ما در مورد مدیریت عملکرد و KPI (شاخص‌های کلیدی عملکرد) یک روش برای انجام این کار را توضیح می‌دهد و مواردی که در مورد اهداف و نتایج کلیدی (OKRs) و چارچوب‌های OGSM روش‌های دیگری را ارائه می‌دهند.

بیان مجدد چشم انداز از نظر تأثیر آن، و استفاده از فرصت های مکرر برای برقراری ارتباط با این و اهداف مربوطه آن به شیوه ای جذاب، می تواند موارد را بیشتر در ذهن افراد پیاده سازی کند.

رهبران باید اطمینان حاصل کنند که کار مورد نیاز برای ارائه نتایج به درستی مدیریت می شود  یا توسط خودشان یا با تفویض اختیار به یک مدیر اختصاصی یا تیمی از مدیران.

آنها همچنین اعضای تیم را با مهارت ها و توانایی های لازم برای انجام کارهای خود و دستیابی به چشم انداز مجهز می کنند. آنها این کار را با دادن و دریافت بازخورد به طور منظم، با آموزش و مربیگری افراد، و با تشویق همکاری و به اشتراک گذاری مهارت در سراسر سازمان انجام می دهند.

مدیریت تغییر یکی دیگر از رشته های ضروری برای رهبران در رهبری در سازمان است، زیرا معرفی و ارائه چشم انداز احتمالاً برای بسیاری به نگرش ها، فرآیندها و نقش های جدید و همچنین زمان برای تعدیل نیاز دارد.

"هدف خوب رهبری این است که به کسانی که عملکرد ضعیفی دارند کمک کند تا عملکرد خوبی داشته باشند و به کسانی که عملکرد خوبی دارند کمک کند تا حتی بهتر عمل کنند."

4. رهبران انعطاف پذیر هستند.

رهبران باید سازگار باشند یاد بگیرند که چگونه و چه زمانی تمرکز را تنظیم کنند، و تغییرات را در آغوش بگیرند.

برای مثال، جهانی شدن کسب و کار یکی از تأثیرگذارترین عوامل در نحوه اجرای رهبری در سازمان‌ های امروزی در کنار حرکت به سمت محیط‌های مجازی و ترکیبی است.

در سال 2003، مربی اجرایی و نویسنده، مارشال گلداسمیت، پنج ویژگی نوظهور را شناسایی کرد که معتقد بود برای رهبران آینده اهمیت فزاینده‌ای دارند.و امروز نیز صادق هستند. این توانایی ها عبارتند از:

  • جهانی فکر کردن
  • قدردانی از تنوع فرهنگی
  • توسعه دانش فنی
  • مشارکت و اتحاد
  • اشتراک گذاری رهبری در میان دیگران

رهبران از به کارگیری مدل های مختلف رهبری بسته به زمینه آن سود می برند. به عنوان مثال، هنگام کار با افراد تازه کار یا در شرایطی که تصمیمات سریع مورد نیاز است، سبک دستوری اغلب بهترین است. از سوی دیگر، یک تیم با تجربه از رویکرد مشورتی سود می‌برد. به طور مشابه، برخی موقعیت ها نیاز به تمرکز بیشتر روی کار در دست دارند در حالی که برخی دیگر نیاز به توجه بیشتری در ایجاد رابطه دارند.

رهبری

کارمندان به طور فزاینده ای ترجیح می دهند برای رهبرانی کار کنند که بهترین چالش ها و فرصت های توسعه را ارائه می دهند و فرهنگی که ارزش ماندن را فراتر از امنیت اولیه یک چک حقوقی می کند. رویکرد کمتر مستبدانه و مشورتی بیشتر به رهبری احتمالاً در این سناریو مؤثرتر خواهد بود.

3 کاری که در رهبری انجام نمی دهند

آنچه ما از رهبران نیاز داریم در طول زمان تغییر کرده است. موارد زیر در گذشته با رهبری در سازمان مرتبط بوده اند، اما امروزه دیگر همیشه برای رهبری دیده نمی شوند یا مطلوب نیستند:

  • تفکیک رهبری و مدیریت
  • نشان دادن ویژگی های شخصیتی بزرگ و جسورانه.
  • ایستادن در جلو و بالای یک سلسله مراتب.

در زیر به هر یک از این جنبه ها خواهیم پرداخت.

1.رهبری در مقابل مدیریت

رهبری در سازمان و مدیریت یکسان نیستند. آنها فرآیندهای متمایز و در عین حال مکمل هستند. و در حالی که رهبران جهت کار در حال انجام را تعیین می کنند، آنها همچنین باید از مهارت های مدیریتی برای هدایت افراد خود به مقصد مناسب، به شیوه ای روان و کارآمد استفاده کنند.

مدیریت به شرح زیر است:

دستیابی به اهداف سازمانی به شیوه ای مؤثر و کارآمد از طریق برنامه ریزی، سازماندهی، کارکنان، هدایت و کنترل منابع سازمانی.

به طور فزاینده‌ای، افراد در پست‌های مدیریتی ملزم به اعمال رفتارهای رهبری هستند، مانند ایجاد چشم‌انداز قانع‌کننده، الهام بخشیدن و ایجاد انگیزه در افراد، رفتار استراتژیک و رهبری تغییر.

مدیران می‌توانند بسیار ماهر، در مشاغل خود خوب و برای سازمان خود ارزشمند باشند، بدون اینکه ویژگی‌های رهبری از خود نشان دهند. اما یک خطر خاص در این موقعیت‌ها این است که افراد یا سازمان‌هایی که توسط چنین فرد یا گروهی مدیریت می‌شوند ممکن است باور کنند که رهبری می‌شوند، اما اینطور نیست. ممکن است اصلاً رهبری وجود نداشته باشد، بدون اینکه هیچ کس چشم‌اندازی را تعیین کند و از کسی الهام گرفته نشود. این می تواند در دراز مدت مشکلات جدی ایجاد کند.

بنابراین، رهبری و مدیریت فعالیت‌های منحصر به فرد متقابل نیستند، اما بسته به شرایطی که به سازمان دیکته میشود، به احتمال زیاد به صورت موقعیتی انتخاب و اعمال می‌شوند. در مقاله تفاوت رهبری و مدیریت بیشتر تقابل این دو را بررسی کرده ایم.

2.نظریه شخصیت

تئوری های شخصیت یکی از اولین تلاش ها برای توضیح اینکه چرا رهبران موفق هستند. به طور قابل توجهی، تئوری های صفت به طور کلی بر اهمیت انتخاب رهبران مناسب به جای توسعه آنها تمرکز دارند.

کاریزما و اعتماد به نفس از دیرباز با رهبری مترادف بوده و برای موفقیت یک رهبر ضروری تلقی می شود. علیرغم جذابیت این نظریه، این ویژگی‌ها در واقع می‌توانند برای یک رهبر مضر باشند، زیرا رهبر و پیروان آنها ممکن است بر این باور باشند که مهارت بیشتری نسبت به واقعیت دارند.

روش‌های رهبری در سازمان فرماندهی و کنترل قرن گذشته در فضای امروزی تغییرات سریع تکنولوژیکی، ساختارهای سازمانی صاف‌تر و کارکنان توانمند، کمتر مناسب هستند.

به طور مشابه، تمایل به ریسک پذیری و قاطعیت در تصمیم گیری می تواند پاداش های چشمگیری را به همراه داشته باشد. اما زمانی که توسط تخصص مشترک یک تیم نامتعادل شوند، می توانند منجر به رنجش، بی اعتمادی، ترس و حتی شکست تجاری شوند.

به اشتراک گذاری دانش، خلاقیت و ابتکار عمل برای پیش بینی و رفع نیازهای ذینفعان، همگی از شایستگی های بسیار ارزشمند در سازمان های امروزی هستند. بنابراین، مدل “رهبر به عنوان قهرمان” تا حد زیادی به نفع یک رویکرد رهبری مردم محورتر کنار گذاشته شده است، که در آن رهبران تمایل خود را برای کار در بهترین منافع کارکنان، مشتریان و سایر ذینفعان نشان می دهند.

3. سلسله مراتب

در حالی که مفاهیم ، زمانی سلسله مراتبی بودند، ممکن است دیگر اینطور نباشد. رهبری در سازمان برای در بر گرفتن فعالیت های توزیع شده سازگار است. رهبری توزیع شده ریشه در بخش آموزش دارد و محصول شبکه ای متقابل از افراد است، نه عمل یک فرد.

تجسم این باور بر این پایه است که تخصص و نفوذ در سراسر سازمان وجود دارد، نه اینکه در دست افراد معدودی متمرکز شود.

یکی دیگر از مدل های جدید رهبری غیر سلسله مراتبی، هولاکراسی است. سازمانی که از این مدل استفاده می‌کند، بخش‌های خود را بر اساس نقش‌ها و هدف در حلقه‌ها و حلقه‌های فرعی سازمان‌دهی می‌کند. حلقه های فرعی به طور منظم گرد هم می آیند و با توجه به نیازهای سازمان (بزرگترین حلقه فراگیر) تصمیم می گیرند. اعضای تعیین‌شده حلقه‌های فرعی آنها را نمایندگی می‌کنند، به‌عنوان واسطه عمل می‌کنند، و مطمئن می‌شوند که مسئولیت‌های حلقه‌های فرعی در مسیر خود باقی می‌مانند. در این مدل همه افراد دارای قدرت و مسئولیت هستند و از مهارت های رهبری برای خود مدیریتی استفاده می کنند.

چگونه به یک رهبر بهتر در سازمان تبدیل شویم؟

تغییر زیادی در نگرش نسبت به رهبری، هم در سطوح دانشگاهی و هم در سطوح سازمانی صورت گرفته است. اکنون به طور گسترده ای تشخیص داده شده است که رهبری استبدادی از بالا به پایین ارتباط بسیار کمتری با سازمان های امروزی دارد که با تغییرات سریع روبرو هستند و باید برای بقا در یک بازار بسیار رقابتی و جهانی به طور فزاینده ای مبارزه کنند.

امروزه شکل از قدرت را توصیف شده است که رهبران می‌توانند از آن استفاده کنند، که هم دیدگاه‌های قدیمی‌تر و هم جدیدتر از رهبری در سازمان را در بر می‌گیرد. از این میان، به ویژه زمانی مفید است که رهبران قدرت کارشناسی داشته باشند. مردم این رهبران را تحسین می کنند و به آنها اعتقاد دارند زیرا آنها در کاری که انجام می دهند متخصص هستند. آنها اعتبار دارند و حق شنیده شدن و پیگیری را به دست آورده اند. این باعث می شود که این رهبران انگیزه و الهام بخشیدن به تیم خود را بسیار آسان تر کنند.

رهبران خوب انعطاف پذیر، سازگار، اخلاقی و از نظر فرهنگی آگاه هستند تا از نظر کارکنان و ذینفعان خود قابل اعتماد باشند. رهبران کارآمد امروز و فردا، مشورت، همکاری و توزیع قدرت خود خواهند کرد تا بهترین ها را از خود، افراد و سازمان در کل به دست آورند.

کاپیتان نیروی دریایی ایالات متحده، مارک بروکر، ادعا می‌کند که رهبران از دانستن اینکه نقش آنها می‌تواند آنها را برای افرادی که رهبری می‌کنند ترساننده کند، سود می‌برند و اقداماتی برای کاهش آن انجام می‌دهند. به عنوان مثال، رهبران شرکت ها در مورد امنیت شغلی و حقوق دیگران تصمیم می گیرند. بنابراین، یک رهبر خوب باید کار کند تا قابل دسترس باشد و اعتماد ایجاد کند و به مردم اجازه دهد که اشتباه کنند و از اشتباهات خود درس بگیرند، اشکالی ندارد.

رهبران مؤثر کسانی هستند که می توانند رابطه بین جایی که از آن آمده اند و به کجا می روند را بیان کنند، با ریشه های خود راحت هستند، خودآگاه هستند و می توانند با پیشرفت خود سازگار شوند.

رهبران اصیل صادق، مسئولیت پذیر و شجاع هستند. به گفته بیل جورج، استاد مدیریت دانشگاه هاروارد، آنها به جای اینکه بخواهند خود را به گونه ای رهبری کنند که فکر می کنند باید باشند، به خودشان وفادار می مانند. آن‌ها با هدف، معنا و ارزش‌ها رهبری می‌کنند، روابط پایداری با دیگران ایجاد می‌کنند و خود انضباطی را اعمال می‌کنند. رهبران معتبر، سازمان‌های معتبری را می‌سازند که کمتر در معرض سوء مدیریت و فساد هستند و برای ارائه ارزش بلندمدت برای مشتریان و سرمایه‌گذاران خود بهتر هستند.

حالا می توانید با استفاده از چک لیست آمادگی برای رهبری هر چه ساده تر رهبری کسب و کار خود را بدست بگیرید.

وقتی فهرستی از انواع رهبری را مطالعه می کنید، آیا خودتان را در یک یا چند مورد از اینها می شناسید؟ اگر به دنبال تقویت مهارت های رهبری خود هستید یا اگر هدف شما یافتن سبک رهبری مؤثرتر است، با ما در تماس باشید.

از مقاله رهبری در سازمان چه چیزهایی یاد گرفتیم؟

تبدیل شدن به یک رهبر موفق درسازمان نیازمند رشد شخصیتان است،که این کار با انجام روتین های روزانه مفید انجام می‌شود.
ما در این مقاله ابتدا تعریف رهبری را یاد گرفتیم سپس دلیل اهمیت رهبری در سازمان را بازگو کردیم و در آخر راه های تبدیل شدن به یک رهبر خوب را گفتیم.
در آخر اگر سوالی در مورد رهبری در سازمان داشتید، آن را در بخش نظرات بپرسید.

سوالات متداول درباره رهبری

به طور خاص، رهبری سازمانی یک شغل چند وجهی است که نیاز به تجربه در برنامه ریزی، مدیریت زمان و درک ارزش ها و اهداف شرکت دارد. وظایف و مسئولیت های واقعی روزانه یک رهبر سازمانی شامل مدیریت و ایجاد انگیزه در یک تیم، استفاده از ذهنیت حل مسئله برای رسیدگی به هر مشکلی که ممکن است ایجاد شود، تعیین اهداف تیم و هماهنگی با سایر بخش ها به عنوان اهداف سازمانی گسترده تر است.

چند مورد  از سبکهای مهم رهبری سازمانی عبارتند از:

  • رهبری معاملاتی
  • رهبری تحول آفرین
  • رهبری خدمتگزار
  • رهبری دموکراتیک
  • رهبری خودکامه
  • رهبری بوروکراتیک

رهبری کاریزماتیک

رهبران کاریزماتیک رویاگرا هستند و به دلیل رویکرد الهام بخش خود برای هیجان زده کردن تیم برای رسیدن به یک هدف مشترک شناخته شده اند. رهبران کاریزماتیک نیز اغلب رهبران متحول هستند. این رهبران دارای شخصیت های بزرگ و روحیه مسری هستند و این برای بسیاری از سازمان ها امتیاز مثبت است. از آنجا که یک رهبر کاریزماتیک اغلب به چهره شرکت تبدیل می شود، گردش مالی نه تنها بر روحیه داخلی تأثیر می گذارد، بلکه می تواند بر وجهه عمومی تأثیر بگذارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Facebook Twitter Pinterest linkedin WhatsApp WhatsApp Telegram
Start typing to see posts you are looking for.

اشتراک سالانه اوج

  • کیس استادی‌های واقعی
  • پادکستهای مدیریتی هفتگی
  • همراهی با مدیران کسب‌وکارهای در حال رشد
  • دسترسی به ابزارهای مختلف مدیریتی